۲۰ اسفند ۱۳۹۷ - ۰۰:۳۲
کد خبر: ۶۰۰۰۷۱

یادداشت | ورود شما را به جمع افراد خوشبخت تبریک می‌گوییم

یادداشت | ورود شما را به جمع افراد خوشبخت تبریک می‌گوییم
با توجه به آمار‌های بالای سمینار‌های موفقیت و محبوب شدن بادکنکی افراد به اصطلاح موفق برای اغلب مردم می‌توان دریافت، تبدیل شدن این امر به معضلی برای جامعه امروز ایران است.

به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، راز بزرگ فاش می‌‌شود. آیا می‌خواهید یک شبه میلیاردر شوید؟ از همین حالا ورود شما را به جمع افراد خوشبخت تبریک می‌گوییم. اینها جملاتی است که در کشورهای به اصطلاح جهان سوم مشتری های فراوانی دارد.

این راز همان چیزی است که بیل گیتس و استیو جابز و انیشتین آن را می‌ دانستند و قانون کوانتوم و نانو تکنولوژی هم آن را تایید می‌کند. پشت سر هم چیدن مفاهیمی‌ با بارمعنایی زیاد و بسیار تاثیر گذار در دنیای امروز، ولی کاملاً بی ربط.

ولی چرا این مغالطه ساده به این آسانی پذیرفته شده و فراوان مورد استقبال واقع می‌‌شود. چرا با این که ایران دارای جامعه‌ی مذهبی است ولی این حرف هایی که کم ترین ارتباطی با دین ندارند، این قدر سریع جای خودش را بین مردم باز می‌‌کند.

چرا با این که دین اسلام دعوت به تلاش و کار فراوان کرده و دستور به قناعت داده است باز در ذهن جامعه ایرانی هنوز کورسوی امیدی برای راه صد ساله را یک شبه رفتن وجود دارد؟

آنچه امروزه با توجه به آمارهای بالای سمینارهای موفقیت و محبوب شدن افراد به اصطلاح موفق و رغبت مردم به آنها و فهمیدن رمز موفقیتشان، می‌ توان دریافت، تبدیل شدن این مسأله به معضلی برای جامعه ایران است.

مهدی خدایی//یادداشت//ورود شما را به جمع افراد خوشبخت تبریک می‌گوییم

علت این آسیب را در کجا باید جست‌و‌جو کرد؟ به نظر می‌رسد ریشه این امر را می‌‌توان در گسترش مصرف گرایی و زندگی تجملاتی و به تبع نیاز به پول و درآمد بیشتر و شهوت مشهور شدن از یک طرف و تنبلی و سستی در رسیدن به ظرفیت لازم برای کسب آن جایگاه از طرف دیگر پیدا کرد.

در ادامه برخی از علل به وجود آمدن این روحیه ها را در جامعه ایران، مشخص کنیم؛

مصرف گرایی و زندگی تجملاتی

شهروند ایرانی از همان صبح که تلویزیون را روشن می‌کند، اولین چیزی که می‌‌بیند تبلیغات چیزهایی است که نیاز او نیستند؛ ولی تکرار روزانه این تبلیغات و وجود ترفند های فریبی که در آنها وجود دارد احساس نیاز در فرد به وجود می‌ آورد و چون ابزار امروز با توجه به رشد و پیشرفت علم و تکنولوژی هر روز جدید تر می‌شوند، این نیاز هرگز جواب داده نمی‌شود مگر این که فرد آخرین مدل از هر چیز را داشته باشد.

وقتی کسی با اضافه کاری‌های زیاد و سختی‌های فراوان محصولی را تهیه کند، راضی نمی‌شود، مگر این که این خبر را به گوش همه‌ی فامیل‌ها و دوستان و همسایگان برساند. این کار آنها را وارد فضای رقابتی‌ای می‌کند که هرگز تمامی‌ ندارد.

در حالی که در کشورهای مبدأ این تکنولوژی و ابزارها، هنوز مردم همان سیستم های قدیمی‌ را استفاده می‌کنند تا وقتی که نیاز واقعی پیدا کنند. طبق آمارهای منتشر شده سرعت تعویض گوشی ها از مدل پایین‌تر به بالاتر همان برند در ایران بیشتر از کشور های پیشرفته صنتعی است درحالی که استفاده عمده مردم ایران استفاده از قابلیت ارتباطی آن است و شاید افراد  هیچ‌وقت نفهمند که این گوشی ها چه قابلیت های ویژه ای نسبت به سری قدیمی‌‌تر آنها را دارند.

پول هدف اصلی زندگی

وقتی سطح معنویت و اجرای دستورات دینی در جامعه پایین بیاید، مردم به راحتی وارد فضای مصرف‌گرایی و زندگی رقابتی خود خواسته می‌شوند. در این حالت راه چاره‌ای وجود ندارد مگر این که پول بیشتری به دست آورند.

وقتی نیاز به پول بیشتر شد همه روابط بین افراد به پول و هر آنچه که به پول منتهی می‌‌شود شکل می‌‌گیرد و در واقع پول می‌‌شود هدف اصلی و بنیادین زندگی. به قول حکیمی‌ کار به جایی می‌رسد که وقتی پدری به فرزندش می‌‌گوید یک لیوان آب برای من بیاور، فرزند جواب می‌دهد که: چقدر حاضری بابت آن پول پرداخت کنی؟

شهوت شهرت

میل به دیده شدن و حب جاه و مقام در حالت عادی در افراد موج می‌‌زند و این میل همواره منتظر فرصتی است که در جایی و مکانی خودش را نشان دهد. این حس به قدری قوی است که حتی یک مسافر نسبت به راننده تاکسی‌ای که دربست گرفته است دچار آن می‌شود.

عامل فزاینده‌ی دیگری هم که در جامعه ایران وجود دارد؛ بحث آقا زاده‌ها و سلبریتی‌هایی است که مدتی است باب شده اند. این‌ها همه فضاهای رسانه‌ای از تلویزیون و سینما و فضای مجازی را اشغال کرده اند و در همه کارها هم از افتتاح آرایشگاه در فلان شهرستان و تبلیغ حیوانات خانگی گرفته تا کمک به مردم زلزله زده و سیل زده حضور دارند.

 جالب این جاست، یک مجری که در یک شبکه ای فعالیت دارد مهمان برنامه ای در شبکه ای دیگر می‌شود تا جایی که وقتی هر چه شبکه را عوض می‌کنی همان افراد را دوباره می‌‌بینی ولی در لباس و گریم و نقش جدیدتر. اصلاً گمان می‌ کنی که یک اصل پایستگی بازیگر وجود دارد که می‌گوید:« بازیگر در رسانه ها عوض نمی‌شود بلکه از شبکه ای به شبکه دیگر می‌رود».

مردم و به ویژه جوانان با خودشان تحلیل می‌کنند که چرا من این گونه نباشم؟ مگر من چه کم از این ها دارم؟ اگر یک شکستی هم در زندگی و تحصیل داشته باشد، سریع یک عکس سلبریتی را پس زمینه گوشی اش گذاشته و یک عکس هم از یک بازیگر یا فوتبالیست و یا فیلسوف غربی که عمدتاً نیچه است و نمی‌دانم چه ربطی به قضیه دارد را به سینه دیوار اتاقش می‌ چسباند و هر شب هم خواب برج های سه قلویش را می‌بیند. 

تنبلی و سستی

 سنگ بزرگ نشانه نزدن است. این حجم عظیم آمال و آرزوها و راه طولانی و غیر ممکن رسیدن به آن کافی است با یک روحیه تنبلی هم همراه شود، در این زمان است که کارتن های دوران کودکی اش از «علاء الدین و غول چراغ جادو» گرفته تا «خاله ریزه و قاشق سحر آمیز» و خیلی‌های دیگر که فرصت بحث از آنها نیست در ذهنش تداعی می‌شود.

حال این فرد کسی است که آرزوی های بزرگی دارد و این رؤیاها هر روز توسط جامعه و رسانه و فضای مجازی در چشمش فرو می‌شود و توان رسیدن به آنها را هم ندارد. ولی یک کورسوی امیدی به غول چراغ جادو دارد که سه آرزوی او را بر آورده کند و او هم در ذهنش آن سه تا را دوره می‌کند و برق از چشمانش می‌پرد وقتی به فکرش می‌‌رسد که در همان آرزوی اول بگوید که: من آرزویم این است که صد آرزو داشته باشم. به این خیال که شاید این گونه چیز بیشتری به دست آورد و به زعم خودش غول چراغ جادو را دور بزند.

مهدی خدایی//یادداشت//ورود شما را به جمع افراد خوشبخت تبریک می‌گوییم

همین زمان تازه یک عده سود جوی دیگر پا به عرصه وجود می‌‌گذارند و می‌‌خواهند همان غول چراغ جادو باشند.

این ها کسانی اند که با مسابقه های پیامکی و غیره وعده‌ی جایزه های کلان را می‌دهند و این فرد هرچند شانسش را در این جا هم امتحان می‌‌کند، ولی از این ها حتی نمی‌‌تواند پول پیامک‌هایش را بگیرد تنها جایی که شاید او کمی‌ عقلانیت می‌‌توانست به خرج دهد، همین جا بود که از همین عقلانیت نصفه و نیمه هم یک عده بهره گرفته و کلاس های موفقیت می‌ گذارند و تلقین می‌کنند که هر چیزی راهی دارد و شما چرا اینقدر غیر عقلانی رفتار می‌کنید و راه چیزی نیست جز این که ببینید ما چگونه پول دار شدیم.

وقتی علت پولدار شدن اینها را جست و جو کنی، می‌‌بینی علتش همین سرکیسه کردن مردمی‌ است که طی این مراحل آمادگی پذیرش حرف های آنها را پیدا کرده و برای شرکت در کلاس های این افراد مقدار قابل توجهی پول پرداخت کرده اند.

نتیجه

نتیجه این فرایند کاملا واضح و مبرهن است. با سپری کردن این زنجیره چیزی که پیش روی ماست فردی است که کلی آمال و آرزو دارد ولی راه عقلانی رسیدن به آنها را درست پیش نگرفته و دارایی هایش را هم صرف راه های نادرست کرده و بدتر سرخورده تر شده و از همان زندگی عادی هم عقب تر رفته است. نتیجه این می‌شود که وقتی ما شاهد یک نسل سلبریتی باشیم به موازات آنها در حلبی آباد جامعه هم یک نسل سرخورده تولید می‌شود که فارغ از همه ی مشکلات و مفاسدی که در جامعه می‌توانند به وجود آورند موجب به وجود آمدن یک گسل روحی در یک نسل می‌شوند که در خوش بینانه ترین حالت فقط به خانواده و فرزندان خود منتقل می‌کنند.

این سرخوردگی گاهی هم به صورت یک معنویت گرایی خودش را بروز می‌دهد که در فرد حالات عرفان مسلکی پدید می‌ آید. این امر عمدتاً نه به خاطر فهمیدن راه درست است بلکه حاصل یک عقده اجتماعی و روانی است.

این معنویت گرایی خودش از جمله مشکلاتی است که دین داری در جامعه امروز خیلی به آن مبتلاست و به نظر می‌رسد عطایش به لقایش می‌ ارزد.

راه درمان و جلوگیری از گسترش مصرف گرایی و زندگی تجملاتی

مهم ترین عنصری که موجب پیشرفت این زنجیره می‌شود نبود عقلانیت و عزت نفس در جامعه است. عقلانیت توسط مادی گرایی و دنیا گرایی تعطیل شده و عزت نفس هم با مقایسه وضعیت زندگی ها با یکدیگر و با الگوی زندگی موجود در فیلم های هالیوود، به وجود می‌ آید.

برای درمان، باید این دو عنصر را در جامعه رشد داد. به این صورت که همه نهاد ها با یک نگرش سیستماتیک دست در دست هم دهند و از کارهای جزیره ای برای رفع این مشکل دوری کنند.

در حالت مطلوب باید مسئولان فرهنگی حواسشان را بیشتر جمع کرده و  در ازبین بردن این فضای اجتماعی مسموم از طریق درست بکوشند و با استفاده از جامعه شناسان و روانشناسان و با تکیه بر نهاد دین و آموزه های اصیل و کارگشای شریعت گفتمان صحیحی را شکل بدهند. از طرفی محدودیت هایی هم برای سلبریتی ها ایجاد کرده و سلبریتی گری را از انحصار فوتبالیستها و بازیگران خارج کرده و به سمت افراد بزرگ و ارزشمند واقعی ببرند.

مسئولان قضایی کشور با مفسدان اقتصادی و پدیده آقازادگی و افرادی که به این بحث ها دامن می‌زنند مقابله کنند.

خانواده ها هم سعی کنند در تربیت نسل جدید بیشتر کوشیده و در الگوگیری صحیح به آنها کمک کنند و از همان اول سبک زندگی صحیح را از کسانی که از آن سر در می‌ آورند گرفته و اولاً در زندگی خود پیاده کرده و بعداً به فرزندان خود آموزش دهند.

خود افراد هم یاد بگیرند که هدف اصلی در زندگی رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی است. انسانیت انسان به عقلانیت و عزت نفس اوست. انسان در زندگی برای موفقیت یک راه دارد آن هم تلاش و کوشش خستگی ناپذیر است و هرکس به اندازه استعداد و ظرفیتش از این خوان بهره مند می‌شود./918/ی702/س

مهدی خدایی

ارسال نظرات